اولین روزی بود که به عنوان مسوول بارانداز در یک شرکت باربری مشغول به کار شدهام. همه در جنب و جوشند و سعی میکنند آخرین محموله بار را روی یک تریلی بزرگ بگذارند. ناگهان یکی از مدیران شرکت به شما میگوید یکی از کامیون ها را جا به جا کنید یا برای لوازم یدکی کامیون بنز سری به فروشگاههای معتبر فروش بزنید تا کامیون دیگری بتواند وارد محوطه بارانداز بشود. مدیر خیال میکند من میتوانم با کامیون رانندگی کنم و اصرار میکند این کار را بکنم، ولی من این پا و آن پا میکنم چون رانندگی با کامیون را بلد نیستم. برای این که از دستور مافوق سرپیچی نکنم، این واقعیت که گواهینامه پایه یک دارید ولی مدت طولانی سوار کامیون نشده اید را را نادیده گرفتم و سوار کامیون شدم، در را بستم و سوئیچ را چرخاندم. پیش از این که موتور دیزل روشن بشود، صدای بوق ها و چراغ های چشمکزن روی داشبورد مرارا گیج کرده . کامیون را روشن کردم ولی بوق ها و چراغ های چشمکزن باز هم توجهمرا را جلب میکنند. قبلاً با خودروهای سواری رانندگی کردهاید و فکر میکنم همه چیز را فوت آب هستید. کلاچ را گرفتم، دنده یک را چاق چاق کردم و پایم را از روی کلاچ برداشتم. برخلاف انتظارم، کامیون به راه نمیافتد، در عوض صدای بلندی میشنوم، موتور خاموش میشود و نزدیک است از شیشه جلو به بیرون پرت شوم. دوباره استارت زدم. فکر می کردم دنده را اشتباه جا زده بودم و این بار دندهای که خیال میکردم درست است را انتخاب کزدم باز هم صدای بوق و چراغ های چشمک زن، کابین را به هم میریزند. شاید ترمز اضطراری فعال است. هیچ دسته یا اهرمی ندیدم، به همین خاطر تصمیم گرفتم دوباره پایم را از روی کلاچ بردارم و حرکت کنیم. از گوشه چشم همان مدیر شرکت را دیدم که روی بارانداز ایستاده و سرتان داد میکشد. وقتی مدیر عصبانی به طرفتان میآید، مأیوس و ناامید از کامیون پیاده شدم و دست هایتان را به نشانه سردرگمی بالا اوردم.وارد مرحله دوم شدم و خودتان را به فروشگاه لوازم یدکی کامیون بنز رساندم. از اینکه اینهمه برای سوار شدن و رساندن خودم درگیر بوده ام بسیار کلافه شدم .آخر سواری با یک کامیون بنز نباید اینقدر برای من سخت باشد خلاصه بسیار خود را سرزنش کردم. درفروشگاه با فروشنده درمورد لنت ترمز و کلیه محصولات و مارک هایی که از قطعات و لوازم یدکی کامیون بنز موجود است را مرور کردیم در مورد خرید و قیمت با مدیر شرکت تماس گرفتم و برای تعمیر کامیون آدرس تعمیرکاران معتبر را از کارپرداز شرکت سوال کردم و همیشه در پی فرار از سوار شدن ماشین و سواری زیاد با آن نزدیک ترین تعمیر کار را که در مسیر همان فروشگاه قراردارد ر انتخاب کردم نمیدانید وقتی ماشین را به تعمیر کار تحویل دادم چقدر خوشحال بودم که کارم را درست انجام داده ام و یک نصفه روز کاری خود را اینگونه سپری کرده ام با تعمیر کار در مورد لوازم یدکی کامیون بنز و انتخاب مرغوب ترین کالا صحبت کردیم آدم منصفی به نظر می رسید و با روی خوش سوالات مرا جواب میداد.راهی شرکت شدم تا ادامه کارهای خودم را انجام دهم مدیر شرکت مرا برای امور دیگر به بانک فرستاد و من در همان حین با کارپرداز خودمان در مورد قطعات صحبت کردم و تعمیر کار سفارش خرید لوازم یدکی کامیون بنز دیگری را به او داده بود که بعد از انجام کار بانکی دوباره به فروشگاه سر زدم و طبق صحبت کارپرداز قطعه را تحویل گرفته و با خود نزد تعمیر کار بردم آنروز بود که فهمیدم کارپرداز در روز چقدر انتخاب و برو بیا دارد و فهمیدم که اگر اعتماد به نفس داشته باشم مطمئنا برای سواری کامیون دچار مشکل نمی شوم و همچنین بالا بردن اطلاعات در مورد قطعات کامیون مرا برای خرید لوازم یدکی کامیون بنز حتما کمک خواهد کرد بنابراین دست به کار شدم و چند مقاله مفید از اینترنت خریداری کردم .